استاد دانشگاه: در نتیجه فشارهای ساواکی های اسلامی!! ممنوع التدریس شده ام

 

سایت اصلاح طلب جرس:هادی حکیم‌شفایی استاد زبان انگلیسی دانشگاه آزاد بجنورد و از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات که به تازگی ممنوع‌التدریس شده، نامه‌ای سرگشاده خطاب به مسئول حراست دانشگاه آزاد بجنورد منتشر کرده است. بنا به اخبار رسیده به جرس، این استاد دانشگاه که در دادگاه به سه سال حبس محکوم شده، "خراسانیان" مسئول حراست دانشگاه بجنورد را عامل معرفی و بازداشت خود و بسیاری از فعالان، به اداره اطلاعات بجنورد می‌داند. حکیم‌شفایی همچنین از تحصیل در دانشگاه پیام نور برای دو ترم تعلیق شده است. پیش از این مسئولان حراست برخی از دانشگاه‌ها از جمله دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه مشهد در معرفی و بازداشت فعالان دانشجویی نقش داشتند.

 

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

بسمه تعالی

جناب آقای خراسانیان حراست دانشگاه آزاد واحد بجنورد

 

اینجانب هادی حکیم شفایی مدرس سابق این دانشگاه لازم می بینم در خصوص مسائلی که برای بنده پیش آمده و ارتباط آن با شخص شما مطالبی را به عرض تان برسانم تا شاید کمی اندیشه کنید و در زندگی خود تجدید نظر نمایید. اگر تاریخ معاصر ایران را و بخصوص رویدادهای انقلاب 57 و پیامد های آن را مطالعه کرده باشید باید خوب بدانید که روزگار همواره بر یک پاشنه نمی چرخد و پست و مقام و مامور و معذور بودن سست و گذراست چرا که اگر چنین نبود شما اکنون در جایگاهی که هستید نبودید. خوب می دانیم که پس از اینکه انقلاب شد مامورین ساواک (اطلاعاتی ها و حراستی های سابق) به چه وضع مصیبت باری دچار شدند. خیلی از آنها بخاطر اینکه مخالفین و معترضین و آزادی خواهان را به دام می انداختند و موجبات دستگیری و اسارت آنان را فراهم می کردند پس از انقلاب در خوشبینانه ترین حالت ممکن از جامعه طرد شده و منزوی و منفور می گشتند. اگر به اسناد تاریخی (از جمله مجموعه کتاب های "انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک")مراجعه کرده باشید خوب می دانید که شاه و مامورین اطلاعاتی وی نیز مخالفین و معترضین را "اغتشاشگر"٬ "خرابکار"٬ "برانداز" و "عامل بیگانه" خطاب می کردند و بدون اینکه به عملکرد غلط و مستبدانه خود بیندیشند مخالفین را به اتهاماتی همچون " تبلیغ علیه حکومت و اقدام علیه امنیت " متهم می نمودند. این را خطاب به شما و امثال شما می گویم تا شغل شریف!! خود را با این اتهامات توجیه شرعی و قانونی نکنید و بدانید که تاریخ تکرار می شود و در طول تاریخ بشر بسیاری از مظالم و حق کشی ها به نام شرع و قانون انجام می شده است. وجدان بیدار تاریخ هرگز جنایات شرعی!! کلیسا در قرون وسطی را از یاد نمی برد. عمل ضد انسانی برده داری و یا محرومیت سیاه پوستان از حقوق شهروندی خود و ... نیز در گذشته بصورت قانون! بوده است. این را خطاب به شما و امثال شما می گویم که روزیِ خود و خانواده خود را از راه بریدن روزی دیگران و همکاری با استبداد و به دام انداختن آزادی خواهان و ظلم ستیزان کسب می کنید و مخالفین خود را به بیدادگاه های قضایی کنونی می فرستید و در توجیه عمل خود یا به جبرگرایی متوسل می شوید و خود را به بی ارادگی می زنید و می گویید:"مامورم و معذور!!" و یا "چه بخواهم و چه نخواهم مامور اداره اطلاعاتم" و یا دم از قانون می زنید و می گویید: "قانون باید اجرا شود". کدام قانون؟ آیا در این مملکت قانون به معنای مدرن و اصولی خود وجود دارد؟ قانون وحشیانه و قرون وسطایی سنگسار٬ قطع کردن دست و پا٬ و یا از کوه پرت کردن را می گویید؟شاید هم سه قانون "تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی!! و توهین به رهبری" را می گویید که آنقدر مبهم و کلی و تفسیر پذیر نوشته شده اند که دست قضات کینه توز و خشک مغز را برای هر گونه تفسیر شخصی باز گذاشته است تا هر که را می خواهند بگیرند و هر طور که می خواهند حکم صادر کنند؟ آیا می دانید در این بیدادگاه های قضایی که شما و همکارانتان موجبات آن را فراهم می کنید با مخالفین سیاسی چگونه برخورد می کنند؟ آیا می دانید در این بیدادگاه ها قضات مغز شسته مخالفین سیاسی را "مهره بیگانه!" خطاب می کنند و خود را در جایگاه خداوند گذاشته و خطاب به من و امثال من می گویند:" شما باید در روز قیامت جواب پس بدهید!!"؟(که در جلسه بیدادگاه من نیز چنین عباراتی به من گفته شد).همانطوری که می دانید بنده بخاطر بیان اعتراض و مخالفت(البته اعتراض با روش های مسالمت آمیزو بدون خشونت) با وضع موجود در بیدادگاه قضایی بدوی که شما و همکارانتان موجبات آن را فراهم کردید با حکم سنگین و ناعادلانه 3 سال حبس تعزیری مواجه شدم. شغل خود را در دانشگاه از دست دادم و حتی در موسسات آموزشی هم که مشغول به کار شدم از دست سمپاشی های شما و همکارانتان در امان نیستم بطوریکه حتی در برخی موسسات آموزش زبان هم در نتیجه فشارهای ساواکی های اسلامی!! ممنوع التدریس شده ام و در عمل روزیِ بنده بطور کامل قطع شده است. دانشگاه پیام نور هم با فشارهای همکاران شما بنده را دو ترم محروم از تحصیل کرده است. بنده خودم راه خود را انتخاب کردم و منتظر پیامد های آن نیز بودم و این را بدانید که هرگز از اینکه از دانشگاه اخراج شوم و زندانی شوم ترسی ندارم چون یکی از چند میلیون نفری هستم که علیه استبداد بپا خواستیم و در این راه هزینه دادیم و ایمان دارم که من و امثال من که فقط بر ظلم و تقلب فریاد زدیم سرافرازان آینده خواهیم بود و نسل سبز و پیروز آینده به من و امثال من افتخار خواهند نمود اما به شما توصیه می کنم که دست از همکاری با استبداد بردارید و هنوز دیر نشده از شغل شریف! خود دست بکشید و در زندگی و عملکرد خود تجدید نظر کنید و بدانید که اگر چنین نکنید نسل سبز آینده طردتان خواهد نمود و جایگاهی نزد ملت نخواهید داشت.